روی ایوان خانه بتونی نشسته است
گلها و حوضچه ها روی پرچینها و گاه روی پیشانی اش می چرخند و ناز می کنند
دخترش صورتش را میان دو سینه او فرو برده، خمار چرت نوزادی اش ، بینی اش را به او می مالد
دخترش آنجا بود وقتی آفتاب سفید نیمکره شمالی از دو قاره گذشت و از سوراخ پرده توری اتاق، خودش را روی دفترهای شعرش انداخت
دخترش آنجا بود وقتی که دفترهای شعرش روزی روزگاری ناغافل از روی میز بلند شدند و بال زنان از پنجره بیرون پریدند
و دیگرراه برگشت را پیدا نکردند
دخترش آنجا بود وقتی صدای کوبیدن در اتاقش در آپارتمان پیچید
درگوش مادرش چرخید
گوشهای پدرش را زنگاند
دزدگیر ماشینهارا جیغاند
و رفت پشت در جبر آسمان کناردیگر فریادها
که دیگر بر نگردد که نگردد
می شد یک بوسه شود برود درگذشته ها
تنش را به دود گرم و نرم قلیان دوسیب بمالد
در خیابانها پرسه زند
روی صورت دخترش بنشیند که با چتر کوچکش می لولید در آسمان اول و
ول می گشت در آسمان هفتم
آن وقت می نشست روی لبهای کسانی که آن موقع لب داشتند
بوسه ای آغشته به
candy kiss
که احتمالا از بوسه های لای دفتر شعرهایش هم شیرین تر بود
گذشته می خنداندش
دخترش چرت کوتاهش تمام می شود
11 comments:
یعنی این شعر رو الکی گفتی برای دخترش؟ من که باور نمیکنم!
Royayee ghashang va koodakaaneh! Kaash beshe dobareh be royahaaye koodakee bargasht!
خوب اعتراف میکنم که فهمیدنش کمی سخت بود. دخترش مادرش بود یا مادرش دخترش ؟ گیج شدم ، اما مثل همیشه زیبا بود
بله. خیلی خوب بود از آن رو که دخترک در حال "چرت کوتاه" است!!!!! اما من با افعال مجعول (زنگاند، جیغاند) موافق نیستم.
آره ولی تو بغل مامانش نه روی موزاییکهای یخزده!
هپی جان خبری شه اول به تو می گم بعد در موردش می نویسم :)
نمیشه آفتاب سفید نیمکره شمالی روی این یکی دخترش هم بتابه؟
این یکی دخترش بیاد ببینه آفتاب نیمکره جنوبی چه آفتابیه!
به شوهرتون بگین جواب منو تو فیسبوک بده:( در مورد یکی از موزیکاش سوال پرسیدم.
ببخشید شما؟
Post a Comment